گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آرا نویسه گردانی: ʼARʼ آرا. (اِخ ) ۞ (کلمه ٔ لاتینی ) یکی از صور فلکی . المحراب . الببغاء. المجمرة. آتشدان . (ابوریحان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه واژه معنی باغ جهان آرا باغ جهان آرا. [ غ ِ ج َ ] (اِخ ) باغی بوده است بهرات بعهد تیموریان و صفویان و در آن باغ از محمدهمایون پادشاه گورکانی هنگام پناهندگی ، پذیر... جام جهان آرا جام جهان آرا. [ م ِ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) جام جم . جام جهان نما. رجوع به این دو لغت شود. بهمن فرمان آرا بهمن فرمانآرا (۱۳۲۰ -) تهیهکننده، کارگردان، فیلمنامه نویس و نویسنده ایرانی است. محتویات * ۱ زندگی نامه * ۲ حاشیه ها * ۳ مدارک تحصی... حاجیعلی رزم آرا سپهبد حاجی علی رزمآرا (۱۲۸۰ - ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) نخستوزیر ایران در سال ۱۳۲۹. محتویات [نهفتن] ۱ آغاز زندگی و جوانی ۲ تحصیل در فرانسه ۳ بازگشت به ای... ارا ارا. [ ] (اِخ ) یکی از رؤسای اشیر بود(کتاب اول تواریخ ایام 7:38). (قاموس کتاب مقدس ). اراء اراء. [ اِ ] (ع مص ) ارائة. نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || شناسانیدن . عراء عراء. [ ع َ ] (ع اِ) جای و میدان که در آن چیزی پوشیده نشود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || جای فراخ و وسیع که از چیزی پوشیده نباشد. (... عراء عراء. [ ع َرْ را ] (ع ص ) دختر دوشیزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شترماده ٔ خردکوهان و ماده شتر خارش ناک . (ناظم الاطباء). ارآء ارآء. [ اِرْ ] (ع مص ) اِرْءاء. صاحب رأی و دریافت گردیدن . || رأی دیدن . (زوزنی ). رأی اندیشیدن . || ظاهر شدن حماقت و گولی کسی . || ... ارآء ارآء. [ اَرْ ] (ع اِ) اَرٔاء. ج ِ رأی ، بمعنی اعتقاد و بینائی . (آنندراج ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود