 
        
            آلا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼALA
    
							
    
								
        آلا. (اِخ ) نام  یکی  از آبادیهای  سقزکردستان  و نام  پیشین  آن  «ایلو» است . (فرهنگستان ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        الاَّء. [ اِل ْ ] (ع  مص ) در سختی  و بلا افتادن . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عز و علا. [ ع َزْ زَ وَ ع َ ] (ع  جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از دو فعل  عز + علا) عزیز و گرامی  است  و بلندمرتبه ، و آن  را پس  از ذکر نام  خداوند آرند: ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا کلنگ . [ اَل ْ لا ک ُ ل َ ] (اِ) به  ترکی  ذراریح  است . (فهرست  مخزن  الادویه ). رجوع  به  ذروح  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا و بلا. [ اِل ْ لا وُ بِل ْ لا] (ق  مرکب ) در تداول  عامه  بلاتخلف . حتماً. مسلماً: الا و بلا باید این  کار بشود. رجوع  به  ماده ٔ بعد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الا و للا. [ اِل ْ لا وُ لِل ْ لا ] (ق  مرکب ) در تداول  عوام ، حتماً. لابد. بی  چون  و چرا: الا و للا همین  را میخواهم  که  میخواهم . رجوع  به  ماده ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  علاء. [ غ ِ ع َ ] (اِخ ) باغی  بوده  است  به  یزد: چون  زمان  بنی  امیه  شد مروان  حمار یزد را بمولای  خود علاء طوفی  داد، علاء به  یزد آمد و در ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چشمه  علا. [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) آبادیی  است  در شمال  باختری  دماوند که  در فرهنگ  جغرافیایی  بنام  «چشمه  اعلا» ثبت  شده ، لیکن  در تداول  عامه ، «...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء زاهد. [ ع َ ءِ هَِ ] (اِخ )رجوع  به  علاءالدین  بخاری  (محمدبن  عبدالرحمان ) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء عالم . [ ع َ ءِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع  به  علاءالدین  عالم  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء منجم . [ ع َ ءِم ُ ن َج ْ ج ِ ] (اِخ ) علی شاه  محمدبن  قاسم  خوارزمی . اوراست  احکام  الاعوام  به  فارسی . رجوع  به  علی شاه  شود.