 
        
            آلا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼALA
    
							
    
								
        آلا. (اِخ ) نام  یکی  از آبادیهای  سقزکردستان  و نام  پیشین  آن  «ایلو» است . (فرهنگستان ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن  عبدالرحمن  حضرمی  حرقی ، مولای  حرقه . تابعی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبدالکریم . تابعی  است . رجوع  به  ابوعون  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن  فضل بن  عبدالملک . محدث  است . رجوع  به  ابوهذیل  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  سیار. تابعی  است . رجوع  به  ابوسیار شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الاء.[ اَ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ الیانة. رجوع  به  الیانة شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الاء. [ اَ ] (ع  اِ)درختیست  تلخ . (منتهی  الارب ). درختیست  تلخ  که  پیوسته  سبز بود. (اقرب  الموارد). درختیست . (مهذب  الاسماء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الاء. [ اَل ْ لا ] (ع  ص )دنب فروش . (منتهی  الارب ). دنبه فروش . (مهذب  الاسماء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علع.[ ع َ ل َ ] (ع  اِ صوت ) کلمه ایست  که  بدان  گوسفند و شتر را رانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آب  علا. [ ب ِ ع َ ] (اِخ ) نام  چشمه ای  بدماوند که  آب  آن  دَم  دارد و یکی  از بهترین  آبهای  نوع  خود برای  گوارش  و دیگر خاصیتهای  طبی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الاَّء. [ اَل ْ ] (ع  اِ) ج ِ لأی . رجوع  به  لأی  شود.