گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه واژه معنی علی دولابی علی دولابی . [ ع َ ی ِ دَ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن محمد دولابی . وی از فقیهانی بود که از مذهب فقهی محمدبن جریر طبری پیروی می کردند و پیش از ... علی دستاوی علی دستاوی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ دستاوی شافعی ،ملقّب به نورالدین . از مؤلفان فقه بود و در سال 707 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 -... علی دوعاجی علی دوعاجی . [ ع َی ِ ] (اِخ ) ادیب و داستانسرا و روزنامه نگار بود و در تونس در سال 1327 هَ . ق . متولد شد و در 25 ایار (مه ) سال 1368 هَ . ق . د... علی ذیبینی علی ذیبینی . [ ع َ ی ِ ذَ ب َ ] (اِخ ) ابن قاسم حنش ذیبینی صنعانی . رجوع به علی حنش شود. علی خربوتی علی خربوتی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن عمر خربوتی مصری (علی خیری ...). رجوع به علی خیری شود. علی خرقانی علی خرقانی . [ ع َ ی ِ خ َ رَ ] (اِخ ) ابن جعفر خرقانی (یا علی بن احمد خرقانی ). از بزرگترین مشایخ صوفیه ٔ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم ... علی حلوانی علی حلوانی . [ ع َ ی ِ ح ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن محمود مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به ابن حلوانی . وی از بغداد به ممالک دیگر س... علی خاقانی علی خاقانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین خاقانی حلی نجفی . رجوع به علی خیقانی شود. علی حمدانی علی حمدانی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) مکنّی به ابوالحسن . وی چهارمین تن از امرای حمدانی حلب است که از سال 392 تا 394 هَ . ق .حکومت کرد. (از ط... علی حمدانی علی حمدانی . [ ع َ ی ِ ح َ ](اِخ ) ابن حاتم بن احمد یامی (علی الوحید...). وی هشتمین و آخرین تن از بنی حمدان یمن بود. در سال 556 هَ . ق . پس... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۷۳ ۴۷۴ ۴۷۵ ۴۷۶ ۴۷۷ صفحه ۴۷۸ از ۵۸۰ ۴۷۹ ۴۸۰ ۴۸۱ ۴۸۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود