اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۰ ثانیه
علی تبریزی .[ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی نجفی ، مشهور به سیدعلی داماد. رجوع به علی داماد شود.
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن محمد مرعشی تبریزی ، ملقّب به شرف الدین و سیدالاطباء. رجوع به علی مرعشی شود.
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (علیخان ...) ابن مقیم بن شاهمیر تبریزی ، ملقّب به جواهررقم . رجوع به علی جواهررقم شود.
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن موسی بن شفیعبن رفیع تبریزی ، ملقّب به ثقةالاسلام . رجوع به علی خراسانی (ابن موسی بن محمدشفیعبن مح...
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن نصربن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی ، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین و متخلص به قاس...
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (میر...) حسینی تبریزی خطاط، ملقّب به ظهیرالدین و قدوةالکتاب . وی شاعر و خطاط بود و برخی او را اولین کسی ...
علی تبریزی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (خواجه ...) شطرنجی . وی از بزرگان معاصر امیرتیمور گورکانی بود. رجوع به علی شطرنجی شود.
علی ترشیزی . [ ع َ ی ِت ُ ] (اِخ ) (علی شهاب ...). رجوع به علی شهاب شود.
علی تطوانی . [ ع َ ی ِت َ ] (اِخ ) ابن محمد برکه ٔ تطوانی مغربی ، مکنّی به ابوالحسن ، نحوی بود و در سال 1020 هَ . ق . درگذشت . اوراست : 1 - شرح...
علی بیضاوی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن علی بن محمدبن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی ، مشهور به زمزمی و ملقّب به نورالدین ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.