اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آن

نویسه گردانی: ʼAN
آن . (ع اِ) وقت . هنگام . لحظه ای که در آنی . دَم . وقت حاضر، متوسط میان ماضی ومستقبل . اندک زمان . ج ، آنات : در یک آن . آن به آن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ختن زه آن . (اِخ ) نام کوتلی است به افغانستان در 29 هزاروپانصدگزی جنوب شرقی زیباک از نواحی اشکاشم ، تابع بدخشان ، ارتفاع آن تخمیناً4927 ...
آن سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) آن سوی . آن طرف . مقابل این سوی .
آن کس . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی . آن شخص ، به معنی «مَن » عرب : چنین گفت آن کس که پیروز گشت سر بخت او گیتی افروز گشت ... فردوسی ...
از آن . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) مِنْه ُ. از او. از وی : زن پیر رفت و می آورد و جام از آن جام فرهاد شد شادکام . فردوسی .آن که برهم ز...
اسه آن . [ اُ س ِ ] (اِخ ) ۞ یا اُک ِآنْس در اساطیر یونانی ، رب النوع دریا، ارشد تیتانها، پسر اورانُس و گاءِآ.
آن کسی . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی : بشیر آن کسی را که بودی نیازبدان خواسته دست بردی فراز. فردوسی .ترا آفرین از فریدون گردبزرگ آن...
آن سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آن سرای . آخرت . سرای دیگر. عُقبا. مقابل این سرای ، دنیا : پناه روانست دین از نهادکلید بهشت و ترازوی داددرِ رستگاری ...
آن سری . [ س َ ] (ص نسبی ) عقبائی . اُخرَوی . آخرتی . || خدائی . الهی . غیبی . مقابل این سری : باشم گستاخ وار با تو که لاشی کندصد گنه این سری...
آن دگر. [ دِ گ َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) دیگری . والاَّخر : هر دو یک گوهرند لیک بطبعاین بیفسرد وآن دگر بگداخت .رودکی .
آن را. (ضمیر + حرف اضافه ) کسی را. آن کس را : این مدّعیان در طلبش بی خبرانندآن را که خبر شد خبری بازنیامد. سعدی .آن را که جای نیست همه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.