اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آیس

نویسه گردانی: ʼAYS
آیس . [ ی ِ ] (ع ص ) ناامید. نومید. نمید. مأیوس . قانط. قنوط :
بود شخصی عالمی قطبی کریم
اندر آن منزل که آیس شد ندیم .

مولوی .


چونکه قبضی آیدت ای راهرو
آن صلاح تست آیس دل مشو.

مولوی .


عسر با یسر است هین آیس مباش
راه داری زین ممات اندر معاش .

مولوی .


لیک تو آیس مشو هم پیل باش
ور نه پیلی در پی تبدیل باش .

مولوی .


لیک خورشید عنایت تافته ست
آیسان را از کرم دریافته ست .

مولوی .


هم بر آن بو می تنند و میروند
هر دمی راجی ّ و آیس میشوند.

مولوی .


و آن در اصل آئس باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عائص . [ ءِ ] (ع ص ) گوسپند که سالها باردار نشود. ج ، عوص . (آنندراج ) (منتهی الارب ). من الشاة التی لم تحمل اعواماً. (اقرب الموارد).
عائث .[ ءِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ایس و لیس . [ اَ س ُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جزء اول «ایس » به معنی بودن است و لیس همان کلمه است باضافه ٔ لای نفی عربی . (از یادداش...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.