ائناس
نویسه گردانی:
ʼʼNAS
ائناس . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناس شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ائناث . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایناث شود.
ایناس . (ع مص ) دیدن چیزی و دانستن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). و منه : آنست منه رشداً؛ ای علمت...
ایناس : این اسم عربی از کشور لبنان بوده و به معنی دختر زیبای وحشی ک به تنهایی در جنگلی زندگی میکرد و بعد از کشف ان دختر زیبا و وامرار زندگیش در بین مر...
ایناث . (ع مص ) (از «ان ث »)ماده زادن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ماده زادن . (المصادر زوزنی ).
عیناث . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء جبل عامل . (یادداشت مرحوم دهخدا).
کسانی را که دنبالشان میگردی ،اینجا هستند