ابداء
نویسه گردانی:
ʼBDʼʼ
ابداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بَدء.
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعیدبن سعدبن زیدبن محسن . از اشراف مکه بود بعد از مرگ پدر به سال 1129 هَ . ق . امارت مکه یافت . مدت یک...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبداﷲ باقشیر. فقیه ، متأدب و از علماء مکه بود. او را نظمی است . همه ٔ کتابهای او شروح وحواشی و مخت...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعیدبن مهدی الخوافی ، مکنی به ابومنصور خوافی . وی کاتب و فرضی ومحاسب بود و او را نظمی است . از تألیفات ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سلام بن الحارث الاسرائیلی . صحابی است ، هنگامی که حضرت رسول به مدینه رفت اسلام آورد و در شأن اوست آ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سلیمان بن اشعث الازدی السجستانی معروف به ابن ابی داود. رجوع به ابن ابی داود ابوبکربن سلیمان و نیز به...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن حوطاﷲ. رجوع به ابن حوطاﷲ ابومحمد عبداﷲ شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود الاندی . قاضی ، فقیه ، اصولی و حافظ حدیث و مایل به اجتهاد بود. تولد او به سال 549 در «انده ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سلیمان بن وهب الکاتب .از وزراء عباسی و از بزرگان آن دولت بود. 10 سال وزارت المعتضد باﷲ را یافت . تولد او ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شداد. رجوع به ابن شداد عزالدین ابوعبداﷲ و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شهاب حسین یزدی الشهابادی . رجوع به عبداﷲبن حسین یزدی شود.