گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابل نویسه گردانی: ʼBL ابل . [ اَ ب ِ ] (اِ) قاقله ٔ صغار. هیل که در طعام کنند. هال . هل . قردامومن ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی ابل ابل . [ اَ ب ِ ] (ع ص ) فربه . || دانا بکار شتر. آنکه استاد باشد در شترداری . ابل ابل . [ اَ ب َ ] (ع اِمص ) گرانی و ناگواری طعام . ابل ابل . [ اُ ب ُ ] (ع اِ) گیاهی است که بار دیگر از گیاه ِ بریده یا چریده رسته باشد. || ج ِ ابیل . || (اِخ ) نام موضعی است . ابل ابل . [ اُب ْ ب َ ] (ع ص ) ابل ابل ؛ شتران رهاشده که کسی به آنها دست نرساند و متعرض احوال آنها نبود. ابل ابل . [ اِ ب ُ ] (از لاتینی ،اِ) ۞ غلیون . اقطی صغیر. ابل ابل . [ اَ ب ُ ] (اِ) دوائی است که به شیرازی بل شیرین گویند و طراثیث و طرثوث همان است . (برهان ). ابل ابل . [ ](اِخ ) شهریست به سند از ناحیت بدهه ، آبادان و با نعمت سخت بسیار و اندر وی مسلمانانند. (حدودالعالم ). ابل ابل . [ ] (عبری ، اِ) اسمی است به معنی چمن که در تورات بر نام قریه ای چند درآمده ، چون ابل بیت معکه ، ابل شظیم ، ابل محوله ، ابل مصرایم... ابل ابل . [ اِ ب ِ / اِ ] (ع اِ) نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال ). ج ،... ابل ابل . [ اَ / اُ ] (ع ص ) تر یا خشک . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود