ابل . [ اِ ب ِ
/ اِ ] (ع اِ) نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال ). ج ، آبال
: محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل .
سعدی .
گفتم بگریم تا ابل ،چون خر فرومانَد بگل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود.
سعدی .
|| ابر حامل باران .