ابوالقاسم
نویسه گردانی:
ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن حسن درگزینی . ملقب بقوام الدین . در اول نیابت یکی از حُجّاب سلطان محمدبن ملکشاه داشت و بزمان محمودبن محمد وزارت عراق یافت . سلطان سنجر پس از عزل نصیرالدین وی را از عراق بطلبید و وزارت خویش داد. وی در شعر و ترسل وقوفی تمام داشت و شعراء عصر را در مدح او قصائد است و او با سخاوت و کفایتی که داشت در قتل اعاظم دلیر و بی محابا بود چنانکه عزالدین اصفهانی را که در ممالک سنجری سمت استیفا داشت بسابقه ٔ کدورتی در زندان بکشت و عین القضات همدانی اعلم علمای زمان را بر در مدرسه ای که مدرس آن بودبیاویخت و سپس بشآمت خونهای ناحق معزول و به روزگارطغرل بن محمدبن ملکشاه به امر پادشاه مقتول گردید.
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ](اِخ ) یوسف بن حسن بن زنجانی . رجوع به یوسف ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲ زجاجی . رجوع به یوسف ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) یوسف بن علی جباره بسکری . رجوع به یوسف ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) یوسف بن علی زنجانی . رجوع به یوسف ... شود.
رباط ابوالقاسم . [ رُ طِ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کناررودخانه ٔ شهرستان گلپایگان دارای 336 تن جمعیت . آب ده از قنات تأمین م...
شاه ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 65 تن سکنه . آب آن از رودخانه .محصول آن غ...
ابوالقاسم عبداللّه فرد (۱۲۹۳ – ۳ آبان ۱۳۷۲) متخلص به حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز ایرانی بود. وی، شاعر سرود «پاینده بادا ایران»، اوّلین سرود ملّی ایرا...
ابوالقاسم صلواتی (زادهٔ ۲۵ تیر ۱۳۴۶) معروف به قاضی صلواتی، قاضی بلندپایه ایرانی است که بهعنوان رئیس شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران و دادرس علیا...
کلاته ابوالقاسم . [ ک َ ت ِ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جنت آباد بخش شهرستان مشهد محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.