اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ضحاک بن مزاحم . مفسّر و محدّث نحوی بلخی . وی مؤدّب اطفال بود و گویند سه هزار کودک بمکتب داشت (؟). او درک صحبت ابن عباس و ابوهریره کرده و از سعیدبن جبیر تفسیر فرا گرفته است . و عبدالملک بن میسره گوید: ضحاک بن عباس را ندیده لکن سعیدبن جبیر را بری دیدار کرده و تفسیر از او فراگرفته است و شعبه گوید: از مشاش پرسیدم که آیا ضحاک از ابن عباس سماع دارد گفت او هرگز درک صحبت ابن عباس نکرده است . احمدبن حنبل و ابن معین و ابوزرعه وی را توثیق و یحیی بن سعید تضعیف کند. وفات ضحاک به سال 105 یا 106 هَ . ق . بوده است . (نقل به اختصار از معجم الأدباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 272).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۶ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جابربن افلح اشبیلی . مشهور به ابن افلح . رجوع به جابر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جاراﷲ. رجوع به زمخشری ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جریش یا حریش . نام دبیری شاعر در دربار مسعودبن محمودبن سبکتکین . و جریش یا حریش نام جد اعلای ابوالقاسم ا...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن احمدبن محمد مقری . رجوع به جعفر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ] (اِخ ) جعفربن حسن بن یحیی بن سعید حلی ، مکنی به ابی القاسم و معروف به محقق حلی . رجوع به جعفر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن حسین بن قاسم بن محب اﷲبن قاسم بن مهدی موسوی (سید...). یکی از علمای عهد صفوی . مولد او به سال 109...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن قدامةبن زیاد الکاتب . رجوع به جعفر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن محمد رازی . از شیوخ صوفیه بمائه ٔ چهارم . اصل اواز ری و منشاء وی نیشابور است و هم بدان شهر به سال...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن موسي بن قولویه . رجوع به جعفر... و رجوع به ابن قولویه ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن حدار کاتب طولونیه . رجوع به جعفر... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.