ابوعلی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼBWʽLY 
    
							
    
								
        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن  علی بن  احمدبن حمدان  اندلسی . امیر زاب  از اعمال  افریقیه . شهر مسیله  را او پی  افکنده  است  و ابوالقاسم  محمدبن  هانی  اندلسی  را درباره ٔ او مدائح  فائقه  است  از آن  جمله  است :
المدنفان  من البریة کلها
جسمی  و طرف  بابلی  احور
و المشرقات  النیرات  ثلثة
الشمس  و القمر المنیر و جعفر.
و میان  او و زیری بن  مناذ جد معزبن  بادیس  کینه  و مشاجراتی  بود که  منتهی  به  جنگ  شد و در آن  جنگ  زیری  بقتل  رسید و سپس  پسر او بلکین  بجای پدر نشست  و بخون خواهی  زیری  برخاست  و ابوعلی  جعفربن  علی  چون  دانست  که  با وی  برنیاید مملکت  خویش  بگذاشت  وبه  اندلس  گریخت  و در آنجا364 هَ . ق . کشته  شد.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  صدقه ، حسن بن  علی ، عمیدالدوله . رجوع  به  ابن  صدقه  جلال الدین  عمیدالدوله ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  ضحاک  حسین  خراسانی . معروف  به  خلیع شاعر. رجوع  به  ابن  ضحاک  ابوعلی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  الحارث بن  رحضةبن  عامر قرشی . صحابی  است . از مسلمین  یوم الفتح . و او بیمامه  کشته  شد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  یحیی بن  خاقان .مقتدر خلیفه  پس  از عزل  ابن  فرات  علی بن  محمد، به  سال 299 هَ . ق . ابوعلی  را بوزارت  برد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  عطا. پس  از وفات  شمس الدوله  چون  شیخ الرئیس  ابوعلی  حسین بن  عبداﷲبن  سینا را کرت  دیگر بوزارت  پسر شمس الدوله  نام...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  فضال . حسن بن  علی . رجوع  به  ابن  فضال  ابوعلی ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  ماکولا. وزیر جلال الدوله  بویهی . هبةاﷲبن  علی بن  جعفر. صاحب  حبیب السیر کنیت  ابن  ماکولا را ابوعلی آورده  است  و دی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  مأمون . پدر ابوعلی . مأمون  خوارزمشاه  بود و چون  درگذشت  پسر او موسوم به  ابی علی  بجای  پدر نشست  و برای  استحکام ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن  محتاج . احمدبن  ابی بکر محمد. رجوع  به  ابوعلی  محتاج  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن  قطب الدین . او راست : رساله ای  در الفاظ کفر.