گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابومحمد نویسه گردانی: ʼBWMḤMD ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی البغدادی الفرضی . معروف بقاضی البیمارستان . او راست : شرح مقاله ٔ عاشره ٔ اصول اقلیدس ۞ . رجوع بتاریخ الحکماء قفطی ، چ لیپزیک شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه واژه معنی ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اطروش . حسن بن علی بن حسن بن عمر الاشرف بن علی بن الحسین علیهماالسلام . از ائمه ٔ زیدیّة. جد مادری سیدمرت... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اعمش دماوندی سلیمان بن مهران . رجوع به اعمش ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الیاس بن یوسف بن زکی مؤید. ملقب بنظام الدین متخلص بنظامی . رجوع به نظامی شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )انصاری . تابعی است . او از عثمان بن عفان و حسن بن علی علیهماالسلام و ابی هریره و از او سعدان روایت کند. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) الاوحد. رجوع بتاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 411 س 12 شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) اودی . عبداﷲبن ادریس بن یزیدبن عبدالرحمن . عبداﷲبن احمدبن حنبل از ابی ذکربن دریس روایت کند که او گفت ... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) باهلی . او راست : کتاب الاصول الخمسة التی بنی الاسلام علیها. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بخاری . در ترجمه ٔ نزهةالارواح شهرزوری آمده است : ابومحمد از جمله ٔ شاگردان ابوسلیمان سجزی است . حکیمی مت... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بدرالدین . رجوع به ابن حبیب بدرالدین ... و رجوع به حسن بن عمربن حسن بن حبیب ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) البدری . مسعودبن اوس بن اصرم . صحابی است . و برخی مسعودبن اوس بن زیدبن اصرم گفته اند. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۷۱ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود