ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) تبریزی . مورخ . صاحب قاموس الاعلام گوید: وی تاریخ محمدبن جریر طبری را بنام ابوصالح بن نوح بفارسی کرده و وقایع بعد از روزگار طبری تا زمان خویش بر آن مزید کرده است . وفات ابومحمد به سال 512 هَ . ق . بوده است . و ظاهراً مؤلف قاموس الاعلام کاتب را بجای مترجم گرفته است ، چه ابوصالح منصوربن نوح سامانی (350 - 366) است و ابومحمد تبریزی متوفی به سال 512 معاصر او نتواند بود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن احمد نعمانی . رجوع به طلحة شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن عبیداﷲبن عثمان بن عمروبن کعب . یکی از کبار صحابه ٔ رسول صلوات اﷲ علیه است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن عبیداﷲبن عثمان تیمی . صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن مصرف بن عمروبن کعب . رجوع به طلحة... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلق بن غنام . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طیب بن اسماعیل بن ابراهیم الذهلی . رجوع به طیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) طیب بن عبداﷲبن احمد. رجوع به طیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عادل . عبداﷲبن یعقوب بن منصور... رجوع بعادل ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عاضد باﷲ. عبداﷲبن عیسی . آخرین خلفای فاطمی مصر. رجوع به عاضد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عامربن سباق الیمامی . محدث است و از یحیی بن کثیر روایت کند.