گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابونصر نویسه گردانی: ʼBWNṢR ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) مُحب ّ. یکی از مشایخ عرفان و از زهاد و ارباب مروّت معاصربا ابی العباس بن مسروق . ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) احمد جام . رجوع به احمدبن محمدبن جریر شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمد زنده پیل . رجوع به احمدبن محمدبن جریر... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) احمد معین الدین الکاشی . رجوع به ابونصر معین الدین احمدالکاشی ... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) اختیارالدین علی شیبانی از شعرای عهد سلجوقیان است و او در خدمت سلطان سنجر سلجوقی و مداح او بوده است . ابونصر ابونصر. [اَ ن َ ] (اِخ ) ادی بن ایوب نام یکی از مترجمین و ناقلین کتب از دیگر زبانها به زبان عرب . (ابن الندیم ). ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ارغیانی . ۞ محمدبن عبداﷲبن احمدبن محمد. فقیه شافعی نیشابوری . شاگرد امام الحرمین ابوالمعالی جوینی و علی بن احمدوا... ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ )اسحاق بن احمدبن شیب بن نصر. رجوع به اسحاق ... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) اسدی . رجوع به اسدی ... شود. ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ] (اِخ ) اسعد. عمیدالدین وزیر اتابک سعد زنگی . خوندمیر در دستورالوزراء آرد که : او به وفور علم و فضیلت و جود و سخاوت و جودت ذهن ... ابونصر ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) اسماعیل بن حماد جوهری صاحب صحاح اللغة رجوع به اسماعیل .... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود