اتیة
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼTY
    
							
    
								
        اتیة. [ اَت ْ ی َ / اَ تی  ی َ ] (ع  اِ) اتیةالجرح ؛ ماده ٔ زخم  و آنچه  برآید از آن . (منتهی الارب ). مادّه ٔ قرحه . ریم  و خون  که  در ریشی  گرد آید. اَتیته .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عاتیة. [ ی َ ] (ع  ص ) مؤنث  عاتی . رجوع  به  عاتی  شود.  ||  سخت  وزنده . (از اقرب  الموارد) : و اما عاد فاهلکوا بریح  صرصر عاتیة. (قرآن  6/69).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اتیه . [ اَ ی َه ْ ] (ع  ن تف ) معجب تر.-  امثال  : اتیه  من  احمق  ثقیف  ؛ هذا من  التیه  الذی  هو الصّلف  و احمق  ثقیف  هو یوسف بن  عمر، کان  امیرال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آتیه . [ ی َ ] (ع  ص ) تأنیث  آتی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ] (ع  اِ) عطیه . دهش . بخشیده  شده . (منتهی الارب ). آنچه داده  شود. (از اقرب  الموارد). دادنی . (دهار). داد. داده . عطیت . جائزة. ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة.[ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابوعبدالکریم . از روات  حدیث  است . و رجوع  به  ابوعبدالکریم  (عطیة ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َطی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابومعزل  و مشهور به  عطیة الطفاوی . محدث  بود. و رجوع  به  ابومعزل  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) مکنی  به  ابووهب  و مشهور به  عطیه ٔواسطی . تابعی  است . رجوع  به  ابووهب  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ ) ابن  ابی جمیلة، مکنی  به  ابوهزان . تابعی  است . رجوع  به  ابوهزان  (عطیة...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عطیة. [ ع َ طی  ی َ ] (اِخ )ابن  اسود کلبی . از موالی  بنی کلب . وی  شاعر و از اهالی  شام  بود و در عصر بنی امیه  میزیست . و چون  در ابیاتی مروان بن  ...