 
        
            اثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼṮMAN 
    
							
    
								
        اثمان . [ اِ ] (ع  مص ) هشت  شدن . (تاج  المصادر). هشت  عدد گردیدن : اثمن  القوم . (منتهی الارب ).  ||  خداوند شتران  ثَمِن  شدن ، یعنی  آنکه  در هشت  روز یک نوبت  آب  یابند: اثمن  الرجل . (منتهی الارب ).  ||  هشتم  به  آب  آمدن  اشتر. (تاج  المصادر).  ||  بهاکردن  متاع : اثمنه  سِلْعته ؛ بها کرد متاع  او را و داد او را بهای  آن  و کذلک : اثمن  له  سِلْعَتَه .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        شاه  عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) قاتل  شهاب الدین  محمود و از اقربای  وی  بود. (از حبیب  السیر چ  تهران  ج  1 ص  420).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان سرا. [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  لنگا شهرستان  تنکابن ، واقع در 31 هزارگزی  جنوب  خاوری  تنکابن  و 4 هزارگزی  جنوب  راه  شوسه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان کلا. [ ع ُک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کلاردشت  بخش  مرکزی  شهرستان  نوشهر، واقع در پنج  هزارگزی  خاور حسن کیف  کنار راه  شوسه ٔ حسن کیف  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        ناف  آسمان . [ ف ِ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از قطب  فلک . (آنندراج ). وسطالسماء. وسط آسمان . میان  آسمان  : سپهر گفت  بهل  مدح  روزگار بگوکه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هفت آسمان . [ هََ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) عبارت  از فلک های  قمر، عطارد، زهره ، شمس ، مریخ ، مشتری  و زحل  است . (یادداشت  مؤلف ) : جهان  فیلسوف  جهان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گل  آسمان . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از آفتاب  است . (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گهر آسمان . [ گ ُ هََ رِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ) مخفف  گوهر آسمان . رجوع  به  ذیل  همین  کلمه  شود.