 
        
            اثمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼṮMAN 
    
							
    
								
        اثمان . [ اِ ] (ع  مص ) هشت  شدن . (تاج  المصادر). هشت  عدد گردیدن : اثمن  القوم . (منتهی الارب ).  ||  خداوند شتران  ثَمِن  شدن ، یعنی  آنکه  در هشت  روز یک نوبت  آب  یابند: اثمن  الرجل . (منتهی الارب ).  ||  هشتم  به  آب  آمدن  اشتر. (تاج  المصادر).  ||  بهاکردن  متاع : اثمنه  سِلْعته ؛ بها کرد متاع  او را و داد او را بهای  آن  و کذلک : اثمن  له  سِلْعَتَه .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عسمان . [ ع َ س َ ] (ع  مص ) یورتمه  رفتن  ستور. (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عسمان . [ ع َ س َ ](ع  اِمص ) «خَبَب » ستور که  نوعی  از دویدن  است . (منتهی  الارب ). خبب  ستور و یورتمه ٔ ستور. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ام عثمان . [ اُم ْ م ِ ع ُ ] (ع  اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ام عثمان . [ اُم ْ م ِ ع ُ ] (اِخ ) نام  چند تن  از زنان  صحابی  بوده . رجوع  به  الاصابة فی  تمییز الصحابة ج 8 ص 258 و ریحانة الادب  ج 6 ص 226 و خیرا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آل عثمان . [ ل ِ ع ُ ] (اِخ ) پادشاهان  ترکیه  که  از سال  699 تا سال  1342 هَ .ق  . در آسیای  صغیر سلطنت  داشته اند. مؤسس  این  سلسله  که  به  نام ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آسمان . [ چ َ ](اِخ ) دهی  از دهستان  ایدغمش  بخش  فلاورجان  شهرستان  اصفهان  که  در 26 هزارگزی  جنوب  باختری  فلاورجان  به  گردنه سرخ  واقع است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حافظ عثمان . [ ف ِ ع ُ ] (اِخ ) یکی  از مشاهیر خوشنویسان . وی  در استانبول  نشو و نما یافت  و در شیوه ٔ خط از شیخ  حمداﷲ استاد خود درگذشت  و خط او دلر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حافظ عثمان . [ ف ِ ع ُ ] (اِخ ) یکی  از ناشرین  کتب  علمی  و ادبی  در اوایل  قرن  چهاردهم  هجری  در استانبول . کتابهای  چاپ  حافظ عثمان  تاکنون  شهرت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خط آسمان . [ خ َطْ طِ س ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) حبیکه ؛ راه  ستاره ها که  مسیر آنها در آسمان  است . (یادداشت  بخط مؤلف ). رجوع  به  حبیکه  در ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دم آسمان . [ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جلگه ٔ بخش  مرکزی  شهرستان  گلپایگان . سکنه ٔ آن  141 تن . آب  از قنات  و چاه . (از فرهنگ  جغرافیایی  ای...