اجذع 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼJḎʽ 
    
							
    
								
        اجذع . [ اَ ذَ ] (ع  ص ) آنچه  به  سال  دوم  درآمده  باشد از گوسپند و به  سال  سوم  از گاو و اسب  و به  سال  پنجم  از شتر. (صراح ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اجزع . [ اَ زَ ] (ع  ن تف ) بجزع تر. جازع تر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اجذاء. [ اِ ] (ع  مص ) استادن . راست  ایستادن . برجای  ایستاده  شدن : مثل  الاُرزة المجذیة علی الأرض ؛ ای  الثابتة. (منتهی الارب ).  ||  اجذاء حجر؛ ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اجزاء. [ اِ ] (ع  مص ) اجزاء سکین ؛دسته  کردن  کارد را. (منتهی الارب ). کارد را دسته  کردن . (تاج  المصادر).  ||  اَجزی  کذا عن  کذا؛ نائب  غیر و کافی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اجزاء. [ اَ ] (ع  اِ) ج ِ جزء و جزو. پاره ها. بهره ها. بخش ها : کجا کل  آمده  باشد چه  باشد قیمت  اجزا. قطران .شوهر زن  را میکشت  و میجوشانید و به  اج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع جزء می باشد، اینهاست: کافتان kāftān (پهلوی) پاژان ( کردی) توزان tuzān ( خراسانی ) ***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عجزاء.[ ع َ ] (ع  ص ) زن  کلان سرین . مؤنث ِ اَعْجَز.  ||  (اِخ ) ریگستانی  است  بلند.  ||  (ص ، اِ)عقاب  کوتاه دم .  ||  عقابی  که  در دم  او پر سفی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اجزاء شعر. [ اَ ءِ ش ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) چیزهائی  است  که  شعر از آنها ترکیب  میشود و آن  هشت  است : فاعلن ، فعولن ، مفاعیلن ، مستفعلن ، فاع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اجزاء عروض . [ اَ ءِ ع َ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) رجوع  به  اجزاء شعر شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تمام اجزا. [ ت َ اَ ] (ص  مرکب ) کامل  ودرست . (ناظم  الاطباء). کامل  و بی قصور. (غیاث  اللغات ). کامل  و بی نقصان . تمام عیار. (آنندراج ) : کوشش  بی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دریانوردان جنوب July 17, 2012 · مهمترین اجزاء لنجها به شرح زیر هستند : بُرد:به قسمتی از بدنه لنج گفته می شود که در امتداد مصاب تا آبخور در دو طرف لنج ...