احراز
نویسه گردانی:
ʼḤRʼZ
احراز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِرز و حَرَز.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
احراز. [ اِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . جمع کردن . || در حِرز کردن . (تاج المصادر). جائی استوار کردن . || جای دادن . (منتهی الارب ). || بازداشت...
پی بردن، کشف کردن،بدست آوردن
اِحراز هُویّت. شناسائی، شناسائی شخصیت. مترادف های این واژه در زبان انگلیسی «authentication» و «identification» می باشند. رجوع شود به احراز و هویة.
احراض . [ اِ ] (ع مص ) پدر فرزند ناخلف شدن . (منتهی الارب ). فرزند بد زادن . (تاج المصادر). || سخت بیمارکردن . (زوزنی ). بیمار افکندن . (منتهی ا...
احراض . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرَض . مردم ضعیف که کارزار نتوانند کرد.