احراز. [ اِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . جمع کردن . || در حِرز کردن . (تاج المصادر). جائی استوار کردن . || جای دادن . (منتهی الارب ). || بازداشت...
احراز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِرز و حَرَز.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دستیابی (دری) ایاف ayāf (مانوی و پهلوی) ***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ایاف پیناس ayāfe-pinās (مانوی ـ کردی) ***فانکو آدینات 09163657861
اِحراز هُویّت. شناسائی، شناسائی شخصیت. مترادف های این واژه در زبان انگلیسی «authentication» و «identification» می باشند. رجوع شود به احراز و هویة.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ایاف داشتاری ayāf-dāŝtāri (پهلوی: dāŝtārih -) ***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: ایاف شایستگی ayāfe-ŝāyestegi (مانوی و پهلوی - دری) ***فانکو آدینات 09163657861
احراض . [ اِ ] (ع مص ) پدر فرزند ناخلف شدن . (منتهی الارب ). فرزند بد زادن . (تاج المصادر). || سخت بیمارکردن . (زوزنی ). بیمار افکندن . (منتهی ا...
احراض . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرَض . مردم ضعیف که کارزار نتوانند کرد.