گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین . او راست : فقه اللغه ٔ صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است ۞ . و رجوع به ابن فارس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) پسوی (خواجه ). از اولاد محمد حنفیه که شاهرخ میرزا بر مزار وی عمارتی عالی ساخت . (حبط ج 2 ص 151). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) التابعی نجل احمد التابعی السروی دارای گواهینامه ٔ دارالعلوم خدیویه و مستخدم دیوان عموم الأوقاف . وی در سن... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الائمة. رجوع به احمدبن علی بن هشیم ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الاسلام . رجوع به احمدبن عبدالعزیز... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )تاج الدین . رجوع به احمدبن عبدالقادر حنفی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن عثمان بن ابراهیم صبیح ترکمانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن عطأاﷲ اسکندرانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن محمدبن عبدالکریم ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین حنفی . رجوع به احمدبن ابراهیم ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تجیبی . ابن بشر. معروف به ابن اغبس . محدث است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۳۰ ۲۳۱ ۲۳۲ ۲۳۳ ۲۳۴ صفحه ۲۳۵ از ۳۱۸ ۲۳۶ ۲۳۷ ۲۳۸ ۲۳۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود