اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ادی

نویسه گردانی: ʼDY
ادی .[ اُ دی ی ] (ع مص ) ستبر شدن شیر تا جغرات گردد. (تاج المصادر بیهقی ). بسته شدن شیر یا ماست . (زوزنی ). غلیظ شدن شیر. || بسیار شدن چیزی . || صالح شدن خیک که در آن دوغ زده و مسکه گیرند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن اسامةبن مالک بن حبیب بن عمروبن غنم بن تغلب . بطنی از تغلب است که جمعی بسیار بدو نسبت داده شده اند از جمله ...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن اقلت بن سلسلة بن عمروبن سلسلةبن غنم بن ثوب بن معنی بن عتودبن عنین بن سلامان . بطنی از طی است که از جمله ٔ...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن ثابت الانصاری . از علماء امامیه و از صلحاء شیعه ٔ عصر خود بود به سال 116 هَ . ق . به کوفه درگذشت مولد او نیز به...
عدی . [ ع َدی ی ] (اِخ ) ابن جناب بن هبل از کنانة عذرة. از قحطان جدی است جاهلی . و از عقبه ٔ اوست لیلی ام عبدالعزیزبن مروان . (از اعلام زر...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن جندب بن العنبربن عمروبن تمیم ، بطنی بزرگ از تمیم است . از آنهاست غاضرةبن سمرةبن عمرو. (از لباب الانساب ج 2 ...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن حاتم بن عبداﷲبن سعدبن الحشرج الطائی . صحابی و از اجواد عقلاء بود، وی در عصر جاهلی رئیس قوم خود بود. و در جنگ ...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ )ابن حارث بن مرة. از کهلان از قحطانیه جد جاهلی است فرزندان او عفیر و لخم و جذام اند. (از اعلام زرکلی ).
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن حنیفةغنم از قحطانیه جد جاهلی است از فرزندان اوست سلیمةالمتنبی . (از اعلام زرکلی ) (لباب الانساب ج 2 ص 128).
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن ربیعةبن الحارث مکنی به ابولیلی و مشهور به المهلهل از بنی تغلب است ، شاعر، از شجعان عرب در جاهلیت بود. از مرد...
عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن ربیعةبن معاویة الاکرمین بن الحرث بن معاویةبن مرتعبن معاویةبن کندة بطنی از کنده است . (از لباب الانساب ج 2 ص ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.