ارب
نویسه گردانی:
ʼRB
ارب . [ اَ ] (ع مص ) محکم کردن گره . || بر «اِرب »، یعنی عضوی از اعضای کسی زدن . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || (اِ) مابین انگشت سبابه و وسطی . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
عراق عرب . [ ع ِ ق ِ ع َ رَ ] (اِخ ) رجوع به عراق (کشور عراق ) شود.
عرب بکر. [ ع َ رَ ب َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اربعه پایین (سفلی ) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، 550 ت...
شهاب عرب . [ ش ِ ب ِ ع َ رَ ] (اِخ ) (خواجه ...) دبیر ونامه نویس ملک غیاث الدین است . (تاریخ رشیدی ص 93).
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یهود بخش طبس شهرستان فردوس . 151 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و شغل اهالی زراعت است . (از فر...
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش ماهان شهرستان کرمان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. 180 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمی...
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . واقع است در دشت . هوای آن معتدل است . 198 تن سکنه دا...
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . ناحیه ای است ، واقع در دامنه و سردسیر است و 145 ...
عرب آباد. [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر و 218 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و ...
واق واق کردن (سگ)
در زمان حمله اعراب به سرزمین آریایی ها، اعراب جهت تحقیر قوم ایرانی، به زور شمشیر مردم را وادار میکردند که صدای واق واق سگ را پارس...
دریای عرب [۳] [۴] یا بحر مکران یا دریای پارس پهنهای آبی است در شمال شرقی اقیانوس هند، میان شبهجزیره عربستان و هندوستان، در شمال متصل به دریای عمان ک...