اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

است

نویسه گردانی: ʼST
است . [ اَ ] (اِ) مخفّف استر. (رشیدی ) (مؤید الفضلاء). مخفف استر باشد که از دواب مشهوره است . گویند از جمله متصرفات فرعون است . (برهان ) (جهانگیری ). || استخوان آدمی و سایر حیوانات . (برهان ). و آن مأخوذ است از پهلوی بمعنی تن یا بدن ، استخوان . در اوستا است ۞ ، در سانسکریت اشتی ۞ . || تخم و دانه ٔ میوه ها. (برهان ). هسته .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اسط. [ اَ س َطط ] (ع ص ) مرد درازپای .
اصت . [ اَ ] (ع مص ) بی روییدگی شدن زمین ، و این را وقتی گویند که در آن تره و گیاهی نباشد. (منتهی الارب ). اصت زمین ؛ نبودن تره و گیاه د...
اثط. [ اَ ث َطط ] (ع ص ) کوسه . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). کوسج ریش : رجل ٌ اثط؛ مرد کوسه . لغت عامی است و فصیح آن ثط است . (منتهی ا...
آثَت (اوستایی) پس، سپس، بعد، در آن هنگام، آنگاه، هنگامی که، وقتی که، زمانی که.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.