گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسحاق نویسه گردانی: ʼSḤAQ اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نقله و مترجمین کتب از زبانهای دیگر بعربی . وی کتاب مجسطی را ترجمه و ثابت اصلاح کرده است . ونیز کتاب سوفسطس افلاطون را ترجمه کرده است بتفسیر امقیدورس . ۞ (ابن الندیم ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی الهادی بن المهدی . ذکر او در عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 5 ص 394 آمده . اسحاق اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن موهوب بن احمدبن محمدبن الخضر الجوالیقی مکنی به ابی طاهر. او برادر اسماعیل است و در یازدهم ماه رجب سنه ٔ 575 هَ . ... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مهران بن عبدالرحمن مولی قریش ، پدر یعقوب بن ابی یعقوب و بقولی اسحاق بن ابراهیم . وی از ابن مهدی و یحیی القطان و... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن میر احمد، ملقب به خواجه شهاب الدین . رجوع به اسحاق بن احمد خوافی شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن النابتی . رجوع به اسحاق بن ابراهیم بن احمدبن عبداﷲ... شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن نُجَیْح . ابن قتیبه ذکر او آورده است . رجوع به عیون الاخبار چ قاهره ج 1 ص 2 شود. اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن نصیر. مکنی به ابی ابراهیم . مشاق و کیمیاگر و به تلویحات و ساختن شیشه دانا بوده . او راست : کتاب التلاویح و سیول ا... اسحاق اسحاق . [اِ ] (اِخ ) ابن نصیر کاتب بغدادی . مکنی به ابی یعقوب . او بدیوان مصر، بعد از محمدبن عبداﷲبن عبدکان ، کاتب رسائل بود. ابن زولاق گوی... اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن نوح شامی . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 122). اسحاق اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن واصل ضبی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 22). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ صفحه ۲۷ از ۴۵ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود