اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسک

نویسه گردانی: ʼSK
اسک . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 2000 گزی جنوب رینه . کوهستانی سردسیر. سکنه 700 تن . زبان فارسی مازندرانی . آب از چشمه سار و رودخانه ٔ هراز. محصول آن غلات ، حبوبات ، میوه جات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله داری . دبستان ، زیارتگاه و چند باب دکان دارد. در این آبادی آب معدنی معروف به آب اسک یا اسکوچشمه وجود دارد که دارای مواد اسید کربنیک و بی کربنات دوسود بسیار است که در حین جریان در مجاورت هوا مستحجر میگردد و تولید قشر آهکی می کند و تبدیل بسنگ مرمر میشود. چون اکثریت آب چشمه های آبادی از همین نوع است علیهذا کوههای اطراف از سنگهای آهکی و مرمر و اکثر خانه ها روی سنگها بنا شده است . اطراف اسک شوره و زاج فراوان دیده میشود. استحمام در آبهای اسک برای معالجه ٔ رماتیسم و غالب امراض جلدی و سوءِهاضمه مفید است . چشمه ٔ آب فرنگی یا آب آهن در بالای آبادی اسک واقع و برای مبتلایان به کم خونی نوشیدن آن مفید و استحمام آن برای امراض جلدی نافع است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). قریه ای بشمال دماوند، در دامنه ٔ یکی از قله های دماوند و ساحل یمین رود هراز. آب و درخت وافر دارد و در نزدیکی آن آثار ایوان عالی وبرابر آن قبه ای مرتفع است بضخامت صد ذراع که گویند از بناهای قباد پدر انوشیروان است و آن مشتمل بر 1500 خانه است و در خارج آن قبور عده ای از صحابه و تابعین که در جنگهای ایران و عرب کشته شده اند، میباشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عسک . [ ع َ س َ ] (ع مص ) چسبیدن و لازم شدن . (از منتهی الارب ). ملازم گشتن و ملتصق شدن به چیزی . (از اقرب الموارد).
به فتح س. آس کوچک، دست آس به گویش کازرونی(ع.ش)
آسک . [ س َ ] (اِخ ) نام شهری از نواحی اهواز نزدیک ارّجان [ ارغان ] بین ارّجان و رامهرمز، و میان آن و شیراز شصت فرسنگ است .
اصک . [ اَ ص ُک ک ] (ع اِ) ج ِ صَک ّ. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به صَک ّ (معرب چک ) شود.
اصک . [ اَ ص َک ک ] (ع ص ) رجل اصک ؛ مرد سست زانو و سست پی پاشنه که در رفتن زانوی وی بر هم خورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر الم...
اصک . [ اِ ص ِ ] (اِخ ) ۞ معرب اسک . مرکز بلاد اسلاوهای اتریش است و آن شهر دژمانندی است واقع بر ساحل نهر دراوه نزدیک تلاقی آن به تونه ، ...
عثک . [ ع َ ث َ / ع ُ ث َ / ع ُ ث ُ ] (ع اِ)ریشه های درخت خرما. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.