 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن  ابراهیم بن  بزه . در ایضاح الاشتباه  علامه  «بَزه »، در برخی  نسخ  نجاشی  «بَزّ»، بی  هاء و بقول  شهید ثانی  «بَزّه » و بقول  ابن  داود «بُرّه » با راء. شیخ  طوسی  دررجال  خود او را در شمار اصحاب  صادق  (ع ) آورده  گوید:قصیر کوفی  است . نجاشی  نیز او را یاد و شیخ  در فهرست ، کتاب  وی  را روایت  کرده  است . و شرح  احوال  او در کتب رجال  متأخر نیز یاد شده . (تنقیح المقال  ج 1 ص 127).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  نزاربن  مستنصر. که  حسن  صباح  او را به  ایران  آورد. رجوع  بتاریخ  گزیده  چ  لندن  ج 1 ص 522 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن  نشیط مکنی  به  ابوعلی . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  نصربن  احمد. امیر نصر درایام  دولت  و اقبال  منصب  ولایت  عهد به  پسر بزرگ  خود اسماعیل  تفویض  کرد اما اسماعیل  پیش  از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  نظام المل» ابرقوهی  قاضی . او راست : کتاب  تعبیر سلطانی که  بنام  ابوالفوارس  شاه  شجاع  در سال 763 هَ . ق . مرتب  بحروف ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  نوبخت . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی سهل بن  نوبخت  و ابن  خلّکان  چ  تهران  ج  1 ص 147 س  28 و عیون  الاخبار ج  3 ص  248 س ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  نوح  (ثانی ) سامانی  مکنی  به  ابوابراهیم  و ملقب  به  منتصر. وی  برادر عبدالمل» سلطان  اخیر از آل سامانست . ایل»خان  بسا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  نیکروز. وی  جد قاضی  مجدالدین  اسماعیل  است . (تاریخ  عصر حافظ تألیف  غنی  ج  1 حاشیه ٔ ص 76).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  وردان  مکنی به  ابوعمر. محدث  است . رجوع  به  المصاحف  ص  175 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  هبةاﷲبن  ابی الرضاء موصلی  مکنی  به  ابوالمجد.او راست : غایةالوسائل  الی  معرفة الاوائل . و مزیل الارتیاب  عن  مشیمةالانت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  هبةاﷲبن  جمیع ملقب  به  موفق الدین . او راست : کتاب  ارشاد لمصالح الانفس  و الاجساد.