اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشر

نویسه گردانی: ʼŠR
اشر. [ اَ ] (ع مص ) علامت گذاری . معرفی کردن . شماره گذاری (علامت گذاری بوسیله ٔ حروف یا شماره ها از قسمتی ). ترسیم کردن . نقش کردن (معرفی کردن بکنایه ). طرح کردن . طراحی و علامت گذاری . دزی مینویسد در تداول عامه اَشَّرَ بظهور شی ٔ، از فعل «اشار» گرفته شده و در معانی یاد کرده بکار میرود. رجوع به دزی ج 1 ص 24 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عشر. [ ع ُ ] (ع اِ) ده یک . (منتهی الارب ) (دهار). یک جزء از ده . (از اقرب الموارد). ده یوده ، یعنی یک پاره از ده پاره ٔ هر چیزی . (ناظم الاطب...
عشر. [ ع ُ ش َ ] (ع اِ) سه شب از هر ماه که بعداز شب نهم آید. (منتهی الارب ). سه شب از شبهای ماه ، که پس از تُسَع واقع است . (از اقرب الم...
عشر. [ ع ُ ش َ ] (اِخ ) (ذو...) وادیی است بین بصره و مکه از دیار تمیم ، سپس ازآن ِ بنی مازن بن مالک بن عمرو، از نواحی نجد. و نام آن در شعر م...
عشر. [ ع ُ ش َ ] (اِخ ) شعب و آبراهه ای است ازآن ِ هذیل که از داعة فرومیریزد، و آن کوهی است محصور بین دو نخله . و گویند آن وادیی است در حج...
ست عشر. [ س ِت ْ ت َ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) ستة عشر. شانزده .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل عشر. [گ ُ ل ِ ع ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سر عشر یعنی کاغذی که معلم برای اطفال ابجدخوان ده آیه ٔ قرآنی بر آن نویسد و دایره ای بر آن ...
ثلاث عشر. [ ث َث َ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) سیزده .
حادی عشر. [ ع َ ش َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازدهم . و در مؤنث ، احدی عشر.- عقل حادی عشر ؛ لقبی است که حکما بخواجه نصیرالدین طوس...
عشر ادب . [ ع َ رِ اَ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبق ادب ، و عشر ده آیت را هم گویند. (آنندراج ). رجوع به عُشر شود : عشر ادب خوانده ز سبع سم...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.