اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اغ

نویسه گردانی: ʼḠ
اغ . [ اُ ] (اِ صوت ) صدائی که در حین استفراغ از گلو برآید. (فرهنگ نظام ): صدای اغ بچه را شنیدم ، دویدم بیرون شانه هایش را گرفتم مبادابر زمین افتد. (فرهنگ نظام ). و رجوع به اغ اغ شود.
- اُغ زدن ؛ درحال استفراغ و قی از گلو صدا دادن . و مشتقات مصدر مذکور تمام استعمال می شوند: فلان دارد اغ می زند. (از فرهنگ نظام ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
آق سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام فرمانروای ارمینیه (579-589 هَ .ق .).
آق سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) یکی از غلامان ترک ملک شاه که در حلب از جانب تتش حکومت داشت (478-487 هَ .ق .)، و در آخر کار بر تتش قیام کرد و ...
آق دربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) نام دره ای در شمال مشهد، و در آنجا سه رَگه ٔ مهم ذغال سنگ هست .
آق آتابای . (اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان یموت .
عق گرفتن . [ ع ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حال قی به کسی دست دادن . (از فرهنگ فارسی معین ). تهوع دست دادن . اشکوفه افتادن . || غالباً به ...
عق نشستن . [ ع ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) حال قی به کسی دست دادن . و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از...
آق قویونلو. (اِخ ) نام طائفه ای از امرای ترکمان ، رقبای قبیله ٔ قره قویونلو که از 780 تا 908 هَ .ق . در آذربایجان و دیاربکر حکمرانی داشتند و ش...
آق محمدتیمور. [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) سومین حکمران سربداری که در بیهق فرمانروائی داشتند. وی به سال 744 هَ .ق . پس از کشته شدن سلف ا...
جامع آق سنقر. [ م ِ ع ِ س ُ ق ُ ] (اِخ ) مسجد جامع معروفی است به مصر. این جامع راامیر آق سنقر (ابراهیم آغا) ناصری برپا کرد. وی از ممالیک ناصر...
علی آق کرمانی . [ ع َ ی ِک ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ آق کرمانی حنفی . فقیه بود و درسال 1028 هَ . ق . در آق کرمان درگذشت . او را مجموعه ای است از فت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.