اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

امیر

نویسه گردانی: ʼMYR
امیر. [ اَ ] (اِخ ) مولانا... شاعر ترک و متقدم بر امیرعلیشیر نوایی (در گذشته به سال 906 هَ .ق .) است و اشعار ترکی خوبی دارد. در شعر فارسی تتبع شیخ کمال کرده است . از اوست :
روز قسمت هر کسی از عیش بخش خود ستاند
غیر زاهد کو ریاضتها کشید و خشک ماند.
و قبر او در بدخشانست . (از مجالس النفائس ص 193).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
تاج امیر. [ اَ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان علاء مرودشت بخش کنگان شهرستان بوشهر 110 هزارگزی جنوب خاور کنگان 5000 گزی شمال راه عمومی اشکنا...
امیر نظام . [اَ رِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرمانده سپاه .
امیر یحیی . [ اَ یَح ْ یا ] (اِخ ) یحیی بن ادریس بن علی بن حمود. از خلفای دولت حمودی اندلس بود. بعد از وفات پدرش (431 هَ .ق .) با وی بیعت ش...
باغ امیر. [ اَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 70 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و بر سر راه مالرو ...
حافظ امیر. [ ف ِ اَ ] (اِخ ) برادر امیرعلی و معاصر سلیمان خان (741-745 هَ . ق .) از ایلخانان ایران بود. رجوع به امیر حافظ شود.
حصار امیر. [ ح ِ اَ ] (اِخ )دهی است از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران . واقع 24هزارگزی شمال ورامین ، سر راه شوسه ٔ تهران به ...
مال امیر. [ اَ ] (اِخ ) مال الامیر. ایذه . ایذج . در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبه ٔ مرکزی بختیاری است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
امیر ساعد : از جمع دو کلمه امیر ( که از ریشه اسم علی ابن ابیطالب خلیفه مقتدر مسلمانان گرفته شده به معنی صاحب امر : پادشاه ) + ساعد ( بر وزن سعید به مع...
امیر(پادشاه) محکم و استوار
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.