گفتگو درباره واژه گزارش تخلف انی نویسه گردانی: ʼNY انی . [ اَ نا / اِ نا ] ۞ (ع اِ) ساعت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بردباری و وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اناة. (اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی عنی عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر ک... عنی عنی . [ ع َ نا ] (ع مص ) اسیر گردیدن و درآویخته شدن در بند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هضم شدن و گواریدن غذ... عنی عنی . [ ع ُ نی ی ] (ع مص ) عارض شدن کار بر کسی و او را بخود مشغول داشتن . (از اقرب الموارد). عنایة [ ع َ ی َ / ع ِ ی َ ]. رجوع به عنایة شود. ... عنی عنی . [ ع َ ] (ع ص ) رنج دیده . (ناظم الاطباء). سختی کشیده بجهت حاجتی . (از اقرب الموارد). عَن . آنی آنی . (اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه . آنی آنی . (ع ص ) آن . آب بغایت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد بغایت بردبار. آنی آنی . [ نی ی ] (ع پسوند) َانی . در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء. آنی آنی . (ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری . آناً. آنی آنی . (پسوند) َانی . حرف نسبت است چون یاء: خسروانی . کیانی . کاویانی . پهلوانی ، بجای خسروی و کیی و کاوَیی و پهلوی : ببخشای بر پهلوانی ّ من ... آنی بال آنی بال . (اِخ ) ۞ هانی بال . نام سردار مشهور قرطاجنه . (247 - 182 ق . م .). و جنگهای او با دولت روم در تاریخ معروف است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود