انی
نویسه گردانی:
ʼNY
انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ و منطق ) برهان انی در برابر برهان لمی . و آن پی بردن از معلول است به علت . بواسطه ٔ دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر موجد استدلال میکنند و از اثر به مؤثر میرسند. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به لمی شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر ک...
عنی . [ ع َ نا ] (ع مص ) اسیر گردیدن و درآویخته شدن در بند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هضم شدن و گواریدن غذ...
عنی . [ ع ُ نی ی ] (ع مص ) عارض شدن کار بر کسی و او را بخود مشغول داشتن . (از اقرب الموارد). عنایة [ ع َ ی َ / ع ِ ی َ ]. رجوع به عنایة شود. ...
عنی . [ ع َ ] (ع ص ) رنج دیده . (ناظم الاطباء). سختی کشیده بجهت حاجتی . (از اقرب الموارد). عَن .
آنی . (اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه .
آنی . (ع ص ) آن . آب بغایت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد بغایت بردبار.
آنی . [ نی ی ] (ع پسوند) َانی . در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء.
آنی . (ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری . آناً.
آنی . (پسوند) َانی . حرف نسبت است چون یاء: خسروانی . کیانی . کاویانی . پهلوانی ، بجای خسروی و کیی و کاوَیی و پهلوی : ببخشای بر پهلوانی ّ من ...
آنی بال . (اِخ ) ۞ هانی بال . نام سردار مشهور قرطاجنه . (247 - 182 ق . م .). و جنگهای او با دولت روم در تاریخ معروف است .