ایاز. [ اَ ] (اِخ ) نام غلام سلطان محمود
: رفته ایاز بر در محمود زاولی
طالب معاش غزنی و زاولستان شده .
خاقانی .
یافته در نغمه ٔ داودساز
قصه ٔ محمود و حدیث ایاز.
نظامی .
یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت .
سعدی .
دست مجنون و دامن لیلی
سر محمود و خاک پای ایاز.
سعدی .
بار دل مجنون و خم طره ٔ لیلی
رخساره ٔ محمود و کف پای ایاز است .
حافظ.
رجوع به آیاز و ایاس شود.