ایشه . [ ش َ
/ ش ِ ] (اِ) بیشه و جنگل . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || جاسوس . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (مؤید الفضلاء). جاسوس کردار
: در کوی تو چو ایشه همی کردمی نگاه
دزدیده تا مگرت ببینم به بام در.
شهید.
و رجوع به ابیشه شود.
|| چاپلوس . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (مؤید الفضلا). رجوع به آیشه شود.