گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بابل نویسه گردانی: BABL بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) بلغت یونانی نام ستاره ٔ مشتری باشد ۞ .(برهان ) (عجائب البلدان از شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به مشتری شود. || (اِ) مشرق را نیز گویند. (برهان ). || ظاهراً بمعنی مغرب آمده است . || فرقه . (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی بابل بابل . [ ب ُ ] (اِ) ۞ مؤلف کتاب جنگل شناسی آرد: نام درختی است . این درخت که در نوشهر بنام بابل ۞ و در بندرعباس بنام درمان عقرب معرو... بابل بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ بابلستان . خطه ای قدیمی است در قسمت جنوبی جزیره و یک قسمت از عراق عرب را در بر داشته و از جوار بغداد و کربلا تا خ... بابل بابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق ۞ و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین... بابل بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) قریه ایست دو فرسنگی بیش تر جنوب رامهرمز. (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزار... بابل بابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهرستان بابل یکی از شهرستانهای دوازده گانه ٔ استان دوم کشور، حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از طرف شمال دریای مازند... بابل بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) رودیست بطول 78 کیلومتر، از سوادکوه سرچشمه میگیرد و از مغرب بارفروش میگذرد و در مشهدسر وارد دریا میشود، عرض آن در مصب 79... بابل بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند: ... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آ... بابل بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به بابل قُله سی شود. بابل بابل . [ ب ِ / ب ُ ](اِخ ) نام مردی ابله که گویند روزی آهویی بده درم خریده بود، ازو پرسیدند که بچندش خریده ای ، ده انگشت را وا کرده آهو ... بابل بابل . [ ] (اِخ ) جد شیخ زاهد گیلانی است ... و شیخ زاهد ولد شیخ روشن امیربن بابل بن شیخ پندار الکردی السبحانی بود و تاج الدین ابراهیم نام... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود