گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بان نویسه گردانی: BAN بان . (اِ) مخفف بانگ . (فرهنگ رشیدی ). بانگ . (فرهنگ اسدی ). فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع). مخفف بانگ است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 181) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) : موکشان بر لب چه آرد زودنیز نه بان کند نه ویل و نه وای .خسروی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی گرده بان گرده بان . [ گ ِدَ / دِ ] (ص مرکب ) نگهبان ، چه گرده بمعنی نگاه هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). جردبان معرب گرده بان است . (منتهی الارب ... گوگل بان گوگل بان . [ گ َ / گُو گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان گاو. گاوگل بان . شبان گله ٔ گاو. رجوع به گوگل و گاوگل و گاوگلبان شود. ایلخی بان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. گواره بان گواره بان . [ گ َ رَ / رِ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) گله بان و شبان . (ناظم الاطباء). یخچال بان یخچال بان . [ ی َ ] (ص مرکب ) یخچال وان . آنکه مراقبت و نگهبانی یخچال را بعهده دارد. (یادداشت مؤلف ). یخچالدار. کسی که به بستن آب در زمینه... بان بلاک بان بلاک . [ ب ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف ترکمن ایران . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104). بان امرو بان امرو. [ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 18 هزارگزی شمال باختری چوار و هزارگزی باختر راه شوسه ٔ شاه آباد واقع است .... بان باسک بان باسک . [ س َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف جنوب هند، آنچنان که در باج پران آمده است . (از ماللهند بیرونی ص 150). بان قلان بان قلان . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد شهرستان ایلام که در 5 هزارگزی باختر ایلام نزدیک راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد در دام... بان سعید بان سعید. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 36 هزارگزی شمال خاور کامیاران و طرفین رودخانه ٔ گاورود... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۱ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود