گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بان نویسه گردانی: BAN بان . (اِ) مخفف بانگ . (فرهنگ رشیدی ). بانگ . (فرهنگ اسدی ). فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع). مخفف بانگ است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 181) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) : موکشان بر لب چه آرد زودنیز نه بان کند نه ویل و نه وای .خسروی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی هشت و بان هشت و بان . [ هََ ت ُ ] (اِ مرکب ) رازی گوید:جوی معروف است و منسوب به هند. ابومعاذ گوید: گیاهی است که با فواره مشابهت دارد. (از ترجمه ٔ صید... گاواره بان گاودار، گاوچران. نام کتابی از محمود دولت آبادی گرمابه بان گرمابه بان . [ گ َ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حمامی . آنکه گرمابه را اداره کند.گرمابه دار. حمامچی : چون از در دررفتیم گرمابه بان و هر که... گرماوه بان گرماوه بان . [ گ َ وَ / وِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) گرمابه وان . حمامی : در مواضی ایام و سوالف دهورو اعوام در شهر قنوج گرماوه بانی بود معروف و ... گاومیش بان گاومیش بان . (اِخ ) دهی جزء دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری بازار ماسال . جلگه جنگلی ، معتدل ، ... دروازه بان دروازه بان . [ دَرْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) حاجب . بواب . (آنندراج ). دروازه وان . دراب . (یادداشت مرحوم دهخدا). پاسبان دروازه . (ناظم الاطباء) : مانا... دوستاخ بان دوستاخ بان . (اِ مرکب ) سجان . زندانبان . محبس بان . دوستاق بان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زندانبان شود. دوستاق بان دوستاق بان . (اِ مرکب ) سجان . دوستاخ بان . زندانبان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوستاخ بان و زندانبان شود. بان یاران بان یاران . (اِخ ) دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد در 17 هزارگزی شمال باختری گهواره و 2 الی 6 هزارگزی باختر رودخانه ٔ زمکان . سکنه 455 ت... بان لرینی بان لرینی . [ ل ُ ] (اِخ )محلی است از بخش شاه آباد واقع در 10 هزارگزی شمال شاه آباد بین لرینی و چقازرد. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۱ ۱۰ ۱۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود