گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بتة نویسه گردانی: BT بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (اِخ ) ۞ قریه ای در بلنسیه . (از معجم البلدان ).ابوجعفر ادیب منسوب به آن است . (از ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی بتة بتة. [ ب ِ ت َ ] (ع مص ) ۞ جای گرفتن . مقیم شدن . (منتهی الارب ). بتة بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه... بتة بتة. [ ب َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) ۞ دستور فوق العاده ٔ سپاه در میدان جنگ . || جزر. مقابل مد. (ناظم الاطباء). بته بته . [ ب َ ت َ ] (اِ) ۞ سنگی است که در روی آن بعضی چیزها صلایه نمایند. بتو نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 193). سنگی باشد که بدان د... بته بته . [ ب ُت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ) بوته . گیاه کوتاه بالا. درخت کوتاه . هرگیاه که ساق محکم ایستاده ندارد. نباتی میان درختک و گیاه . درختچه . هر ... بطة بطة. [ ب َطْ طَ ] (ع اِ) یک مرغابی . (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس . (منتهی ... بطة بطة. [ ب َطْ طَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲبن بطة عکبری مصنف ابانه است . (منتهی الارب ). عبیداﷲبن محمدبن محمدبن حمدان بن بطة العکبری حنبلی مصنف الابا... بطة بطة. [ ب ِطْ طَ ] (اِخ ) موضعی است به حبشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطح بطح . [ ب َ ] (ع مص ) بر روی افکندن کسی را. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). به روی افکندن و خوار کردن . (زوزنی ).... بطح بطح . [ ب ُ ] (ع مص ) چسبیدن بچیزی غیر برآمده از آن . و منه : کان کمام الصحابة بطحاً؛ ای لازقة بالرأس غیر ذاهبة فی الهواء، و الکمام القلانس... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود