بح
نویسه گردانی:
BḤ
بح . [ ب ُح ح ] (ع اِ) ج ِ اَبح ّ. (منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. (آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
واژه های همانند
۴۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
شاخ به شاخ /šāxbešāx/ فرهنگ فارسی عمید (قید) ‹شاخ بر شاخ، شاخ در شاخ› ۱. حالت دو حیوان شاخدار هنگام روبرو شدن باهم و شاخ زدن به یکدیگر. ۲. (صفت) [قدی...
{اصطلاح} در رفتن، فرار کردن، فلنگ را بستن
پارسی جایگزین اینهاست:
وَرجیتا varjitã (سنسکریت: وَرجیتَ varjita)
وَرجیا varjiã (سنسکریت: وَرجیَ varjya)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
باش به باش. (زبان مازنی)، برابر، هم نیرو، هم وزن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تجاوز جنسی همراه با خشونت
به ضم هر دو "گ" = جا به جا