بسط. [ ب َ ] (ع  اِمص ) فراخی . (غیاث  اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن  شدن . پهنی  یافتن . پهنی . پهن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بسط. [ ب ِ / ب ُ / ب َ س ُ ] (ع  ص ، اِ) ناقه ای  که  بچه ٔ وی  را با وی  گذارند و باز ندارند، ج ، ابساط و بُسُط وبِساط و بضم  شاذ است . (منتهی  الارب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بسط. [ ب ُ س ُ ] (ع  اِ) ج ِبساط، گستردنیها. شادروانها. (فرهنگ  فارسی  معین ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گسترش دادن ، پهن کردن ، وسیع نمودن
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بسط دادن . [ ب َ دَ ] (مص  مرکب ) گشاد دادن . (آنندراج ). شرح  دادن . منبسط کردن . توسعه  دادن . (فرهنگ  فارسی  معین ). به  تفصیل  گفتن . به  شرح  باز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        توسعه یافته ، پهن شده ، امتداد یافته
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بسط نشینی. املاءِ ناصحیح «بست نشینی». رجوع شود به بَست.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قبض  و بسط. [ ق َ ض ُ ب َ ] (ترکیب  عطفی ، اِ مرکب ) از نظر صوفی  دو حالت  است  که  پس  از ترقی  عبد از حالت  خوف  و رجاءپیدا میشود. قبض  برای  عارف  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بسط پیدا کردن . [ ب َ پ ِ ک َ دَ ] (مص  مرکب ) توسعه  یافتن . امتداد پیدا کردن .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بثط. [ ب َ ث َ ] (ع  مص ) آماس  کردن  لب . (از منتهی  الارب ). آماهیدن  لب . آماسیدن  لب . (ناظم  الاطباء).