به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
یکی به دو. [ ی َ / ی ِ ب ِ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یکی با دو. نزاع . ستیزه . مجادله . محاجه . مکابره .- یکی به دو کردن ؛ مشاجره ٔ لفظی ....
لچک به سر. [ ل َ چ َ ب ِ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زن . || زن ِ ضعیف . زنی ضعیفه یا فقیره در مقام جلب شفقت و رقت گویند: من یک لچک بسری بیش...
لگن به سر. [ ل َ گ َ ب ِ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دیگ به سر. قزقان به سر. موجودی با لگنی بر سر که در تصور کودکان آرند، بیم دادن ایشان را چون ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
_ در صورتی که معادل "هم آمدن" باشد، به معنی بسته شدن زخم و جوش خوردن بریدگی و امثال آن است.
_به هم آمدن دو یا چند چیز یا انسان ،به معنی هماهن...
(ترکیبی زشت و بی ادبانه است که نباید در گفتار رسمی استفاده کرد) در لغت به معنای گاییده شدن و مورد تعرض جنسی قرار گرفتن است. در معنای کنایی، معادل بر ب...
به تن خویش. شخصا. به تن خویش ؛ شخصاً به شخصه . بنفسه : جسم آن چیزی است که یافته شود به بسودن و قائم بود به تن خویش . (التفهیم بیرونی ). اگر بدرگاه عال...