به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۸۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: وانگهی vāngahi،هنیز haniz (دری) فیاتر fyātar (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: پویانچن puyāncan (سغدی: پوئنچن puancan)***فانکو آدینات 09163657861
به اضافه (در ریاضیات، یکی از چهار عمل اصلی): همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ترگون targun (پهلوی: targon). به اضافه (افزون بر): همتای پارسی این ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: به ریبار be-ribāre (خراسانی) (فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، امیر شالچی) فانکو آدینات 09163657861
بِهْ آفَرید (مق ح ۱۳۱ق /۷۴۹م)، مدعی پیامبری و بنیانگذار فرقۀ بهآفریدیه. دربارۀ بهآفرید و عقاید و فعالیتهای او، احتمالاً دو گزارش در دست مؤ...
یک به یک . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) یکان یکان . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). یکایک . (ناظم الاطباء). یک یک . (ناظم الاطباء) (ی...
معتنی به . [ م ُ ت َ نا ب ِه ْ ] (ع ص مرکب ) معتنابه . رجوع به همین کلمه شود.