به
نویسه گردانی:
BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۳ ثانیه
نمک به حرام . [ ن َ م َ ب ِ ح َ ] (ص مرکب ) ناسپاس . بی وفا. حق ناشناس . بی حقیقت و صداقت . خائن . سرکش و نافرمان . بدکار. بدعمل . (ناظم الاطباء)....
غرقه به خون . [ غ َ ق َ / ق ِ ب ِ ] (ص مرکب )فرورفته به خون . درخون فرورفته . خون آلود : از اسب اندرافتاد آنگه نگون به خواری و زاری و غرقه به خ...
رسن به گردن . [ رَ سَم ْ ب ِ گ َ دَ ] (ق مرکب ) رسن در گردن . در گردن طناب انداخته با حالت طاعت و فرمانبرداری و تسلیم : بنواخت به بند کردن ...
باغ به بین . [ ب ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 2 هزارگزی سعیدآباد و بر سر راه فرعی سعیدآباد ب...
به آفریدیان . [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) منسوب به به آفرید. به آفریدیه : پرکدر. بر کنار مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و...
به انزوا رفته-محجور شده
پنهان شده - پوشیده شده
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.