اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعرم

نویسه گردانی: TʽRM
تعرم . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) گوشت از استخوان باز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جدا کردن گوشت از استخوان . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تارم . [ رَ / رُ ] (اِ) معرب آن طارم ۞ . خانه ٔ چوبین چون خرگاه و سراپرده . (انجمن آرا) (آنندراج ). خانه ٔ چوبین که بر زمین یا بالای عمارت...
تارم . [ رَ ] (اِخ ) نام چند شهر است .(آنندراج ) (انجمن آرا). || شهریست که مردم آنجا همه صاحب حسن می باشند. (برهان ). || نام بلوکی است ک...
طارم . [ رَ ] (معرب ، اِ) محجری را گویند که از چوب سازند و اطراف باغ و باغچه بجهت منع از دخول مردم نصب کنند. (برهان ). چوب بست گرد باغ و ب...
طارم . [ رَ ] (اِخ ) یاقوت این کلمه را بدین صورت آورده (طرم ) گوید ناحیه ای است بزرگ در کوههای مشرف بر قزوین طرف بلاد دیلم . آن ناحیه را...
طارم . [رَ ] (اِخ ) ناحیه ٔ طارم میانه ٔ مشرق و جنوب فرک . درازی آن از قریه ٔ سرچاهان تا قریه ٔ تاشکت دوازده فرسنگ ، پهنای آن از سه فرسنگ ...
طارم . [ رَ ] (اِخ ) (... رود) ظاهراً رودیست که از طارم علیا (تابع زنجان ) میگذرد. در حبیب السیر آمده : مرکب همایون پادشاه ربع مسکون از ده ِ ...
طارم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از اجداد ایسن قتلغ از امراء عصر سلطان محمد خدابنده . (ذیل جامع التواریخ حافظ ابرو ص 5).
تارم کش . [ رَ / رُ ک ُ ] (اِ مرکب ) در گچ سر و خوار و پشند کاروان کش را گویند و این گیاهی است ۞ در جنگلهای خشک و کوهستانی خزر میروید و در رو...
هفت طارم . [ هََ رَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ) : سُرادِق مزعفر در چهره ٔ هفت طارم اخضر کشیده . (سندبادنامه ).
هم طارم . [ هََ رَ ] (ص مرکب )دو چیز که مرتبه ٔ برابر دارند. هم درجه : هم طارم آفتاب ، رویش هم قافله ٔ عبیر، بویش .نظامی .
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.