اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنو

نویسه گردانی: TNW
تنو. [ ت َ ] (اِ) قوت و توانایی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). همان توان مذکور. (شرفنامه ٔ منیری ). ظاهراً از ترکیب تنومند این معنی ساخته شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به تنومند شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تنوء. [ ت ُ ] (ع مص ) به جائی مقیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مقیم شدن در شهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ...
طنو. [ طَن ْوْ ] (ع اِ) گستردنی . (منتهی الارب ).
طنو. [ طُن ْوْ ] (ع اِمص ) نافرمانی . (منتهی الارب ).
تن و توش . [ ت َ ن ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بدن و توانایی و قوت . (آنندراج ) : چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش بازرسیدند و ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.