ثادق
نویسه گردانی:
ṮADQ
ثادق . [ دِ ] (اِخ ) نام وادئی در دیار بنی عقیل و در آنجا آبهائی است . اصمعی گفته است که ثادق وادی بزرگ و پهناوری است که به رُمّه منتهی میشود. (مراصد). || نام اسب منقذبن ظریف .
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صادق بیک . [ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به صادقی کتابدار شود.
صادق خان . [ دِ ] (اِخ ) رجوع به محمد صادق خان شود.
صادق خان . [ دِ ] (اِخ ) از مشایخ مشهور هندوستان و مرشد اکبرشاه است . وی در 1006 هَ . ق .درگذشت و گور او در شهر اگره است . (قاموس الاعلام ).
صادق خان . [ دِ ] (اِخ ) جوانشیر فرزند محمدولی خان جوانشیر. وی از سران قزلباش است که تیمورشاه درانی به وقت حمله ٔ عبدالخالق خان او را مأمو...
صادق خان . [ دِ ] (اِخ ) وی برادر کوچک محمدخان زند و شهرت او از ناحیت برادر اوست . کریم خان پس از شکست علی مردان خان بختیاری لرستان را به ...
صادق پاشا. [ دِ ] (اِخ ) رجوع به محمود صادق افندی شود.
صادق پاشا. [ دِ ] (اِخ ) مؤید. از خاندان آل عظم است در شام . وی در جیش عثمانی فریق اول بود و از جانب دولت به نمایندگی به کشور بلغار و نیز...
صادق الظن . [ دِقُظْ ظَن ن / ظَ ] (ع ص مرکب ) راست گمان : علی بن عبیداﷲ صادق رفیعالشأن امیر صادق الظن .منوچهری .
جعفر صادق . [ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) (امام ) ششمین از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به صادق در همین لغت نامه شود.
جعفر صادق . [ ج َ ف َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده ٔ...