ثادق
نویسه گردانی:
ṮADQ
ثادق . [ دِ ] (اِخ ) نام وادئی در دیار بنی عقیل و در آنجا آبهائی است . اصمعی گفته است که ثادق وادی بزرگ و پهناوری است که به رُمّه منتهی میشود. (مراصد). || نام اسب منقذبن ظریف .
واژه های همانند
۱۰۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
مخبر صادق . [ م ُ ب ِ رِ دِ ] (اِخ ) حضرت رسول صلی اﷲعلیه وآله وسلم . (غیاث ) (ناظم الاطباء).
صادق چوبک نویسنده ایرانی زاده (تیر ۱۲۹۵ بوشهر تیر ۱۳۷۷برکلی).
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی میت...
صبح صادق . [ ص ُ ح ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام دوم . بام پهنا. صبح دوم . صبح راست . فجر دوم ، مقابل صبح کاذب و صبح نخست : چون صبح ...
علی صادق . [ ع َ دِ ] (اِخ ) بای تونس . رجوع به علی تونسی شود.
صادق محمد. [ دِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ساقزی . او راست : صرةالفتاوی که بسال 1059 هَ. ق . از تألیف آن فراغت یافته است . (کشف الظنون...
صادق فحام . [ دِ ق ِ ف َح ْ حا ] (اِخ ) (سید...) اعرجی نجفی . وی از خانواده ٔ اعرجی مقیم نجف است و در مشهد سکونت جست و هم بدانجا بسال 1204 ه...
صادق هدایت (متولد: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ: (خودکشی با گاز) ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجارهای مکرر،...
صادق افندی . [ دِ اَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به محمد صادق شود.
صادق الصفا. [ دِ قُص ْ ص َ ] (ع ص مرکب ) پاک و بی آلایش . صافی : بینی جمال حضرت عین اﷲ آن زمان کآیینه ٔ دل تو شود صادق الصفا.خاقانی .
صادق العهد. [ دِ قُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) درست عهد. راست پیمان .